همسر

همسر

همسر
همسر

همسر

همسر

داستان واقعی ابن سیرین زیبا و زن حشری شهوتی لخت و تعبیر خواب

ابن‌سیرین جوانی بود که خدا جمال زیبا به او داده بود. شاگرد بزاز بود. زنی که شهوت بر او غلبه کرده بود هر روز می‌رفت، پارچه می‌خرید و هر بار شعله شهوت آن زن زیادتر می‌شد. یک روز زن شهوتی رفت، چند طاقه پارچه ‌خرید. - شیطان هم حمایت و کمکش ‌کرد - زن به صاحب بزازی گفت: من نمی‌توانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. زن شهوتی به منزل رفت تا خود را مهیای زشتی کند.

ابن‌سیرین آمد، درب را زد، زن ‌گفت: پارچه‌ها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن شهوتی درب را بست و خود را در مقابل ابن سیرین با بی‌حیایی لخت و برهنه کرد و اعلان کرد که اگر با من نباشی فریاد می‌زنم که این می‌خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد.

ابن‌سیرین زیبا چه کند؟ گناه جلوی او ظاهر شده است. ابن‌سیرین زیبا توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری ‌خواست و به ظاهر اعلان کرد که من میروم تا آماده شوم. به بیت‌الخلاء رفت، در آنجا از آن کثافات بر‌‌داشت – چون در قدیم چاهی نبود و آن‌ها را برای کود حیوانی بر می‌داشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون ‌آمد، زن شهوتی دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، پس زن شهوتی در را باز ‌کرد و گفت: برو گمشو بیرون!

ابن‌سیرین آن جوان زیبا می‌توانست به دامن گناه برود و بگوید: خدا! من دیگر چارهای نداشتم، او می‌خواست داد بزند و بعد هم به ظاهر اظهار توبه کند، اما این کار را نکرد. ابن‌سیرین آن جوان زیبا از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد. 

اما در مقابل، پروردگار عالم به او چه‌ها داد! طوری شد که ابن‌سیرین هر‌جا می‌رفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر می‌داد. تعبیر خواب پیدا کرد(تعبیر خواب معروف ابن سیرین)، ریاضی‌دان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد